به گزارش مشرق، شش ماه پیش کمتر کسی تصور میکرد که مطلبی با تیتر «آمریکا در گرداب خشونت، بیکاری و بیماری» در روزنامه واشنگتنپست به عنوان یکی از رسانههای جریان اصلی بخواند اما حالا روز شنبه این هفته نه فقط این روزنامه بلکه تمام رسانهها وحشتزده از گسترش سراسری اعتراضات در شهرهای مختلف آمریکا میگویند.
اعتراضاتی که با مرگ «جورج فلوید» یک نگهبان ساده در شهر «مینیاپولیس» آغاز و حالا به بیش از ۱۵ ایالت سرایت کرده و تاکنون بهکارگیری نیروهای پلیس و گارد ملی ایالتها برای سرکوب اعتراضات کافی نبوده است.
در این میان دونالد ترامپ رییسجمهور آمریکا هم قاطعانه بر طبل سرکوب میکوبد و حتی از آمادگی نیروهای ارتش برای سرکوب تظاهرکنندگان صحبت میکند. اقدامی که میتواند رویدادی بی سابقه از زمان شورشهای نژادی سال ۱۹۹۲ میلادی در شهر لسآنجلس باشد؛ رویدادی که سبب آن تبرئه پلیسهایی بود که یک سیاهپوست آمریکایی به نام «رادنی کینگ» را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند.
حالا هم کمتر کسی فکر میکند که بدون حضور گسترده نظامیان ماجرا در آمریکا حل و فصل شود اما چه بلایی در پایان بر سر محبوبیت ترامپ خواهد آمد که همین حالا هم به دلیل رکورد اقتصادی ناشی از ماجرای کرونا آسیب دیده است.
* رویدادی که جنبشهای سیاهان در دهه ۶۰ میلادی را به خاطر میآورد
نگاهی به تاریخ آمریکا نشان میدهد که شورشهای نژادی بخش غیر قابل تفکیک از سرگذشت این کشور است. بهرهکشی بیرحمانه و بعد تفکیک نژادی سفت و سخت پس از آن هر از چند گاهی کارد را به استخوان جامعه سیاهان آمریکا میرساند.
حتی در زمانی که باراک اوباما اولین رییسجمهور سیاهپوست آمریکا روی کار بود، خشونت پلیس و نیروهای امنیتی علیه سیاهپوستان منجر به برخی تجمعات و اعتراضات پراکنده بود. کمی عقبتر نیز همانطور که گفته شد شورش نژادی سال ۱۹۹۲ در لسآنجلس جامعه آمریکا را به شدت تکان داد بهگونهای که بازهم نابرابری اجتماعی و خشونت پلیس علیه سیاهپوستان در کانون توجه قرار گرفت.
با این حال مشابه این اعتراضات را با چنین دامنه و گستردگی طبقاتی و اجتماعی میتوان در دهه ۶۰ میلادی سراغ گرفت؛ زمانی که جنبش سیاهپوستان آمریکایی به رهبری «مارتین لوتر کینگ» و «مالکوم ایکس» در تب و تاب رفع محدودیتهای قانونی علیه سیاهپوستان بود.
این جنبش که با نافرمانی مدنی «رزا پاکس» زن سیاهپوست در عمل به مقررات تفکیک نژادی در یک اتوبوس آغاز شد، منجر به گردهماییهای صلح آمیز فراوانی از جمله راهپیمایی سال ۱۹۶۱ در شهر بیرمنگام ایالت آلاباما شد.
این جنبش مدنی در نهایت با فشار بر دولت فدرال به وعده رسمی دولت وقت کندی برای تصویب قانون حقوق مدنی در سال ۱۹۶۳ و نهایت تصویب قطعی آن در سال ۱۹۶۴ شد. علیرغم این توفیقات جدی استفاده دولتهای محلی از نیروی پلیس برای خشونت علیه سیاهپوستان به درگیریهای خشونتبار منجر شده است.
از جمله این موارد حمله پلیس محلی به یک باشگاه سیاهپوستان در ناحیه «واتس» لسآنجلس و در سال ۱۹۶۵ میلادی بود. این اقدام که با ضرب و شتم سیاهپوستان حاضر در باشگاه همراه بود به شورش یک هفتهای منجر شد که در نهایت با کشته شدن ۳۴ نفر و دخالت نیروهای لشگر ۸۲ هوابرد ارتش آمریکا خاتمه یافت.
چنین مواردی باز هم در نیمه دوم دهه ۶۰ یافت میشود. از جمله شورش گسترده در شهر «ممفیس» به دلیل ترور «لوتر کینگ»، شورش نژادی در منطقه هارلم در سال ۱۹۶۹، شورش نژادی در سال ۱۹۶۸ در شهر دیترویت و رویدادهای دیگری که باز هم این فهرست را طولانیتر میکنند.
واکنش طیف محافظهکار آمریکا به تمامی این اتفاقات تلاش برای ترساندن طبقه سفیدپوست محافظهکار از قدرت گرفتن سیاهان بود. اتفاقاتی که به نظر میرسد این بار توسط ترامپ در حال روی دادن است.
* هراسافکنی با ابزار سیاهان چپگرا
اگر در اوایل دهه ۶۰ همه تصور میکردند که دوران شخصیتهای محافظهکار و جمهوریخواهی همچون «ریچارد نیکسون» و «رونالد ریگان» پایان یافته اما چرخش آرا در انتخاباتهای بعدی خلاف این را نشان داد.
در سال ۱۹۶۸ در حالی که ریچارد نیکسون ۶ سال قبل و در سال ۱۹۶۲ با شکست در انتخابات فرمانداری کالیفرنیا از دنیای سیاست خداحافظی کرده بود با به میان کشیدن ضرورت برقراری نظم و قانون پس از شورشهای نژادی لسآنجلس و هارلم توانست به کرسی ریاست جمهوری آمریکا برسد.
قبل از آن «رونالد ریگان» یک بازیگر هالیوود توانست در سال ۱۹۶۶ سیاستمدار با سابقه دمکرات «پت براون» را در رقابتهای انتخاباتی فرمانداری کالیفرنیا شکست دهد. آنچه که ریگان جوان توانست با تکیه بر آن از سد براون بگذرد، تاکید بر بازگشت امنیت و مقابله با شورشهای نژادی بود؛ رویدادی که طبقه عوام سفیدپوست را از به هم ریختن نظم اقتصادی حسابی ترسانده بود. نیکسون در شعارهای انتخاباتی خود از ملتی سخن میگفت که نه به دنبال انقلاب است و نه به دنبال شورش و هیچ گرایش نژادپرستانهای ندارد.
در تمام ایالتهای جنوبی آمریکا همچون آرکانزاس و آلاباما هم معترضان سیاهپوست آشوبگران و اخلالگرانی بودند که از خارج مرزهای آمریکا و احتمالاً با تحریک شوروی وارد این کشور شدهاند. حتی در جادهها پلاکاردهای تبلیغاتی نصب شده بود که «مارتین لوتر کینگ» یک تربیت شده در اردوگاههای کمونیستها است.
به این ترتیب در تمامی قیامها راستگرایان آمریکا این فرصت را پیدا کردهاند تا از این فضا برای جلب نظرات سفیدپوستان و جلب آرای آنها استفاده کنند. برای مثال جالب است که بدانید شورش سال ۱۹۹۲ درست در میانه رقابتهای انتخاباتی آمریکا ریاست جمهوری این کشور ایجاد شد و تنها سئوالی که با این شورش در کمپینهای انتخاباتی مطرح شد این بود چگونه میتوان از اموال طبقه متوسط مقابل هجوم سیاهپوستان استفاده کرد و تمام.
حالا نکته مبهم قضیه اینجاست که آیا ترامپ میتواند با استفاده از فرمول قدیمی ۴۰ سال گذشته باز هم شرایط را به نفع خود باز گرداند و یا این بار میتوان انتظار سرنوشت دیگری را در انتخابات اکتبر امسال داشت.
* وقتی سفیدپوستان هم زیر بار فشار اقتصادی و تبعیض هستند
نگاهی به موضعگیریهای ترامپ نشان میدهد که از همان ابتدا در استفاده از این ابزار علیه معترضین حتی شک نکرده است. به عنوان مثال «اوبرایان» مشاور امنیت ملی آمریکا در اظهار نظری کشورهای چین، ایران و روسیه را مسئول این آشوب نژادی در آمریکا معرفی میکند بدون این که روشن کند چگونه این سه کشور زیر نگاه حداقل ۱۸ دستگاه و نهاد امنیتی و اطلاعاتی نظامی و غیر نظامی آمریکا موفق به چنین کاری شدهاند؟!
وزیر دادگستری آمریکا نیز مدعی شده است که بخش مهمی از معترضین از سایر ایالتها برای ایجاد آشوب وارد ایالت «مینهسوتا» شدهاند که بررسیهای اولیه پلیس چنین فرضیهای را رد میکند. خود ترامپ هم برای توجیه اتفاقات روی داده یک گروه کوچک کمونیستی را مسئول چنین رویدادی معرفی میکند و از سرویس مخفی به خاطر مقابله با معترضین تشکر میکند.
اگرچه روش ترامپ همچون روش ۴۰ سال گذشته محافظهکاران آمریکایی در برخورد با اعتراضات این چنینی تغییری نکرده اما برخی واقعیتهای میدانی متحول شده است. نگاهی به آمارهای اقتصادی نشان میدهد که دیگر خبری از رویای آمریکایی وعده داده شده توسط ترامپ نیست.
علیرغم این که بازار سرمایه آمریکا با تزریق مداوم دلار توسط فدرال رزرو سرپا مانده اما فشار وحشتناکی بر اقشار ضعیف و متوسط جامعه آمریکا در حال وارد شدن است. هم اکنون نزدیک به ۴۰ میلیون آمریکایی در صف دریافت بیمه بیکاری ثبت نام کردهاند که هیچکدام از طبقه برخوردار این کشور نیستند.
علیرغم تصویب یک بسته ۲ هزار میلیارد دلاری در کنگره آمریکا تنها بخش کوچکی از این کمکها در قالب چکهای ۱۰۰۰ دلاری به طبقه آسیب دیده رسیده و بخش مهمی از آنها نصب شرکتهای بزرگ آمریکایی شده است. این مسئله به قدری گسترده است که موجب اعتراض دفتر حسابرسی کنگره آمریکا هم شده است.
بر طبق پیش بینی وزارت خزانهداری آمریکا اولین نشانههای بهبود اقتصادی این کشور در پاییز نمایان خواهد شد و در کل ممکن است که اقتصاد این کشور در نهایت نزدیک به ۶ درصد کوچک شود. تمام اینها در حالی است که ما احتمال بازگشت موج دوم کرونا را در معادلات اقتصادی لحاظ نکنیم.
* ترامپ و دستاندازی که از آن جان سالم به در نخواهد برد
با این شرح روشن است که سفیدپوستان عوام نیز به بهبودی اوضاع امیدی ندارند و در حقیقت امنیتی وجود ندارد که با این اعتراضات مختل شود. با این تفاصیل روشن است که مرگ جورج فلوید و اعتراضات سیاهپوستان تنها جرقهای بوده که یک نارضایتی عظیم را در سرتاسر آمریکا به حرکت درآورده است.
به این ترتیب امکان لاپوشانی آن به بهانه امنیت ملی و مقابله با تجاوز خارجی وجود نخواهد داشت. نگاهی به برخی نظر سنجیها نیز نشان میدهد که عملکرد رقیب دمکرات ترامپ در جذب آرا بهتر شده است. بر طبق گزارش منتشر شده توسط شبکه خبریای.بی.سی نیوز در حالی که قبل از شیوع همهگیری کرونا و پس از پیروزی ترامپ در جلسه استیضاح سنا نزدیک به ۵۳ درصد مردم آمریکا عملکرد وی را تأیید میکردند هم اکنون این عدد به ۴۶ درصد رسیده است.
از سوی دیگر بایدن هم اکنون نزدیک به ۸ درصد در نظرسنجیها از ترامپ پیش است؛ اگرچه مؤسسات نظرسنجی میگویند که طرفداران ترامپ از شور و شوق بیشتری برای حضور در انتخابات برخوردار هستند.
کار ترامپ در حالی سخت میشود که با اعتراضات روزهای اخیر حمایت سیاهپوستان و سایر اقلیتهای نژادی همچون اسپانیاییتبارها را از دست خواهد داد. برای درک زیان این مسئله کافی بدانید اسپانیاییتبارها نزدیک به ۸۰ میلون نفر از جمعیت آمریکا را شکل میدهند.
البته تا انتخابات هنوز ۵ ماه دیگر باقی است اما کمتر کسی میتواند ایدهای در این خصوص داشته باشد که ترامپ چگونه این مسئله را فیصله خواهد داد؟